بدون عنوان
بالاخره خاله سميرا عصر زنگ زد و گفت كه منشى براى پذيرش پزشكان متخصص درمانگاه ميخوان ، درمانگاهه نسبتا شلوغى بوده ، استرس كار زياده بوده ، پله بالا و پايين كردن داشته و از اين دست تعريفا و چون خاله قرار بود نى نى دار بشه استرس و ريسك كار زياد بوده براش ، بازم با من مشورت كرد و گفتم بى گدار به آب نزن ، با مسئول استخدام يعنى خانم خدام صحبت كن و شرايطتو بگو ، خاله هم صحبت كرده بود و خانم خدام گفته بود بهت توصيه نميكنم چون استرس تو كار زياده ، خاله سميرا هم همون موقع گفته بود يه دوست دارم كه خيلى دختر زرنگيه و از پس اين كار بر مياد بهش بگم بياد ؟؟؟؟؟؟ و در كمال تعجب 🤔😳 اونم قبول كرده بود ، عصر مجددا خاله بهم زنگ زد ك...
نویسنده :
مامانى
2:01